کسب وکارهایی که در بازارهای پویای کنونی فعالیت می کنند، با چالش های همیشگی برای رسیدن به موفقیت روبه رو هستند.در چنین شرایطی نوآوری کلید اصلی موفقیت است. چالش نوآوری موضوع تازه ای نیست، نوآوری یک هدف متحرک است، نه تنها بین بازیگران این بازی رقابت وجود دارد بلکه فضای کلانی که این بازی در آن انجام می شود نیز پیوسته در حال تغییر است.
سازمانهای امروزی در محیطی بسیار رقابتی با مسائل گوناگونی همچون تغییرات سریع و غیرقابل پیش بینی محیطی،تغییر در سلیقه های مشتریان و تقاضای محصولات با کیفیت خوب روبه رو هستند.در محیط پویا و رقابتی امروز، سازمانها بشدت به افزایش توانمندیهای نوآوری خود نیاز دارند و این مهم تنها در سایه توجه به منبع ارزشمند دانش و توان خلق و به کارگیری آن به دست می آید.
واژهی نوآوری نخستین بار توسط ژوزف شومپیتر تعریف شد. او نوآوری را با توسعه اقتصادی مرتبط دانست و آن را به عنوان ترکیب جدیدی از منابع مولد ثروت، معرفی كرد. لازم به توضیح است نوآوری پدیدهای نیست که فقط یکبار رخ دهد، بلکه فرآیندی مستمر و متشکل از فرآیند تصمیمگیری سازمانی در تمام مراحل، از توسعه ایده جدید تا کاربردی شدن آن است. امروزه نوآوری، فرآیندی تعاملی برای حل مشکل و یادگیری تعریف میشود.
ضرورت نوآوری در سازمانها تا حدی است که نبود آن را با نابودی سازمان در دراز مدت یکی دانسته اند. شرکتهایی که از راهبرد نوآورانه پیروی می کنند، سرمایه گذاری بیشتری بر مهارتهای فنی و شایستگیهای اصلی دارند و شرکتهایی که راهبرد تنوع را انتخاب کنند به احتمال زیاد به طور انحصاری، شیوه های مدیریت نوآوری را انتخاب خواهند کرد.
نوآوری یعنی پیدا کردن روشهای جدید برای انجام دادن کارها و کسب مزیت راهبردی، بنابراین همیشه راه برای روش های جدید و کسب و حفظ مزیت رقابتی باز است.فرایندی که در آن سازمانها، فناوریهای خود را به طور درونی کشف می کنند، توسعه می دهند و تجاری سازی می کنند، الگوی نوآوری بسته نامیده می شود. اقدام در قالب پارادایم نوآوری بسته، کاملاً داخلی و به نیروها و امکانات درونی متکی است، ولی برای موفقیت در عرصه های اقتصادی اجتماعی، الگوی جدیدی از تحقیق و توسعه مورد نیاز است که مستلزم مشارکت و همکاری با نوآوران بسیاری است که دانش جامعه در میان آنها گسترده و توزیع شده است. سرچشمه تمام افکار خوب در داخل سازمان نیست، همچنین نمی توان تمام افراد باهوش و نوآور را برای فعالیت در سازمان گرد هم آورد؛ بنابراین سازمانها به منظور جذب اطلاعات و دانش مفید باید در داخل و خارج با این افراد همکاری کنند.به این رویکرد با تبدیل شبکه داخلی به شبکه خارجی در فرایند نوآوری، نوآوری باز گویند.
نوآوری باز پارادایمی است که می پندارد بنگاه می تواند و باید از افکار و مسیرهای داخلی و خارجی به بازار بخوبی استفاده کند. نوآوری باز به معنای آشکارشدن و نفوذپذیرترشدن مرزهای سازمانی بین شرکتها و محیط پویای بیرونی است. در واقع، نوآوری باز به طورگستردهای به عنوان موضوعی کلیدی در عرصه کسب و کار و محیط دانشگاهی تبدیل شده است. این مفهوم اولین بار توسط هنری چسبرو در سال 2003 ارائه وترویج شد . استفاده از نوآوری باز در تجاری سازی توسط شرکتها، مزایای متعددی دارد، به عنوان نمونه بر اساس مطالعات، استفاده از نوآوری باز می تواند میزان موفقیت محصول را تا 20 درصد و همچنین بهره وری پژوهش و توسعه داخلی را تا 20 درصد افزایش دهد. هم چنین، شرکتهایی که الگوی نوآوری باز را به کار گیرند، می توانند:
- هزینه نوآوری را کاهش دهند و نوآوری هایشان را زودتر به بازار برسانند.
- زودتر با تغییرات بازار سازگار شوند.
- با جذب افکار نو در بازارهای جهانی به بقای خود ادامه دهند.
پارادایم نوآوری باز نشان دهنده راهبرد مدیریت نوآوری جامع است که به طور هدفمند با استفاده از طیف گستردهای از منابع برای فرصتهای نوآوری از طریق مسیرهای چندگانه اقدام می کند. نوآوری باز به این معنی است که افکار با ارزش می تواند از داخل و یا خارج از شرکت بیاید و می تواند از داخل یا خارج از شرکت به بازار برود . نوآوری باز، الگوی کسب و کار است که شرکت را به سرمایه گذاری در طیف گستردهای از منابع و کاربران قادر می کند. نوآوری باز تاکید می کند که نوآوری برای افراد خاص، موضوعات خاص و محل های خاص نیست، بلکه نوآوری را می توان در همه افراد در همه محل ها و همه موضوعات جستجو نمود. این پارادایم بر همه گیری و اجتماعی شدن نوآوری تاکید بسیاری دارد.
گذار به نوآوری باز برای شرکتهایی که در تمام عمر خود بسته کار کردهاند، دشوار است. طبیعی است این شرکتها که به نوآوری بسته خو کردهاند، از باز شدن مرزهای سازمان هراس داشته باشند بنابراین اولین گام آنها به سمت نوآوری باز خیلی مهم است. شرکت های بزرگ به راحتی توانایی اینکه خود را به عنوان نوآوران پیشرو احیا کنند، ندارند. بسیاری از روالهای ثابت و عوامل فرهنگی می توانند مانع شوند. تعالی در نوآوری اغلب طی تلاش چند ساله ایجاد می شود و در گرو درگیر کردن بخشهای مختلف سازمان خواهد بود.از آنجا که ایدهها، پتانسیلها، تکنولوژی و شایستگیهای مختلفی موجود در هر شرکتی که میتوانند منفعت خوبی برای شرکت به همراه بیاورند، لازم است همکاری خوبی با مشتریها و متخصصان بیرونی مانند دانشگاهها یا تأمینکنندهها صورت بگیرد تا سرعت نوآوری بالا برود و سطح و کیفیت آن بهبود پیدا کند.عوامل نرم ، نگرش و رفتار شرکت نیز نقش مهمی در موفقیت نوآوری بازی میکنند. به رسمیتشناسی و وجود یک تصویر مثبت، برای همکاران بیرونی اهمیت بسیار زیادی دارد تا به شرکتها نزدیک شوند و تمایل داشته باشند که با آنها همکاری کنند.برای اینکه نوآوری باز بهخوبی انجام شود، لازم است که شایستگی سازمانی کافی برای توسعهی نوآوری با شرکا و شبکههای مختلف وجود داشته باشد. البته باید اضافه نمود که این عوامل با کمک زیرساخت فناوری اطلاعات در یک شبکه جهانی برای نوآوری بسیار حائز اهمیت است .هزینه تحقیق و توسعه کمتر شده دوباره کاری ها و موازی کاری ها و تلفات زمانی به حداقل خود رسیده و مهم این است که ایده های تجاری شده از راه های مختلف می تواند به محصول یا خلق ارزش تبدیل شود و سپس مدل کسب و کار توسعه یافته و برای هر ایده می تواند به صورت جداگانه دنبال شود.لذا در پایان می توان نتیجه گرفت که نوآوری باز از طریق برقراری ارتباط با شرکای بیرونی، به برندسازی و شکل دادن به تصویر بیرونی شرکتها در راستای رقابت پذیری موثر و نتایج مزیت آور نیزکمک قابل توجه ای خواهد کرد.
دکتر حمید رضا خدمتگزار، پژوهشگر مدیریت تکنولوژی/ مدیریت نوآور
مدیریت تحول و چالش پویایی محیط در پارادایم نوآوری باز-اقتصاددان